شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط
مثل شمعی بهروی خاک چکیدن سخت استبا پَر وبال پُر از زخم پریدن سخت است
تاچهلسال فـقـط آه کشیدن سخت است یاد گودال وحرم جامه دریدن سختاست
روضه و گریه شده روزی او در هرشب خاطـرش را همه دیـدنـد مکدّر هر شب
با لبتشنه وبا یک دل مضطر هرشب یاد یک واقعهازخواب پریدن سخت است
بـرامـامی که اسـیـری به بـیـابـان دیـده زخــم پـا بـراثــرخـار مـغـیـلان دیــده
اهلبیـتـش همه با صورت عـریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است
آب را دید و دلش یاد عموسوخته است جگرشسوخت؛لبش سوخت؛گلوسوخته است
بهرآن که سر وعمامۀ اوسوخته است حرف،از کوچه و بازار شنیدن سخت است
چقدَر از غم این فاجـعه افـروخـته است چشم بر رأس پدر برسرنی دوخته است
یادحـلـقوم عـلی حنجـر اوسوخته است اینوسطحرمله رایکسره دیدنسختاست
پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خـنـجـری کُـنـد به جـان پـدرش افـتـاده
دیـده کـه در تـه گـودال ســرش افـتـاده تشنه لب کشتن مذبوح شدیداً سخت است
یک نـفـر که شده گـریـانِ پـدر تا حـالا یــادش افــتـاده تـن خــونـی بـابـا حــالا
بـوریـایی که خـودش دیـده و امـا حـالا دم آخر کـفـنش را طلـبـیدن سخت است